اگر اخبار را از زاویۀ آمار و ارقام مقطعی نگاه کرده باشید حتماً دریافتهاید که مایکروسافت اوضاع و احوال خوبی ندارد و اپل نیز جانانه به سوی موفقیت به پیش میرود! اما دست نگه دارید، نگاه کردن به آمار و ارقام به طور مقطعی شاید راه درستی برای ارزیابی اقدامات شرکتها نباشد و بهتر است از زاویهای بالاتر به قضیه نگاه کنیم.
سیستمعامل ویندوز 8 دقیقاً شش ماه پیش به طور عمومی عرضه شد. در این مدت صنعت رایانههای رومیزی با افت شدیدی دست به گریبان بوده و به همین خاطر خریداران ویندوز 8 بسیار کمتر از آن چیزی بود که انتظار میرفت. عقل سلیم حکم میکند که گویی مایکروسافت در لبهی پرتگاه است و اپل ماشین چاپ اسکناس!
اما دوستان این داستان به همین سادگی که تصور میکنیم نیست! هر چند که تولیدات اپل دارای یکپارچگی بسیار خوب و محبوبیت فراوان هستند و مایکروسافت هنوز نتوانسته آن طور که باید و شاید با آنها مقابله کند؛ اما وضع مایکروسافت به آن بدیها که برخی تصور میکنند، نیست.
جالب اینکه آمار و ارقام مربوط به سهام این شرکتها نشان میدهد که دقیقاً از زمان عرضهی ویندوز 8 همه چیز دست خوش تغییر عجیبی شده است و جهت حرکت نمودارها تغییر کرده است. حال شاهدیم بازاری که تا پیش از این «مرده» قلمداد میشد، چطور از خود واکنش نشان میدهد. به هر حال باید پذیرفت که چنین واگرایی بین اعتقاد عمومی و عکسالعمل بازار به راستی عجیب است.
هفتهی گذشته هر دو شرکت مایکروسافت و اپل نتایج مربوط به عملکرد سه ماههی نخست سال جاری خود را منتشر کردند و همین آمار این فرصت را فراهم کرد تا نگاهی عمیقتر به کارکرد آنها بیندازیم و پس از آن بود که شباهتهای بسیاری بین این دو کمپانی مشاهده کردیم؛ که از میزان تنفر از مدیران عاملشان گرفته تا دیگر بخشها را شامل میشود.
در مایکروسافت استیو بالمر به خاطر ناتوانی این شرکت در ایجاد و پیگیری سیاستهای اصولی در حوزهی گوشیهای هوشمند، مورد انتقاد قرار میگیرد. از طرف دیگر پس از 6 ماه حضور در بازار، هیچ یک از سیستمعاملهای ویندوز 8 یا ویندوز فون 8، نتوانستهاند میزان اقبال کاربران به خود را از ارقام تک رقمی افزایش دهند.
و همچنان این شرکت توانسته تا میزان سود خود را به نسبت سال گذشته 19 درصد افزایش دهد. اما چطور؟ با تمرکز و توجه بر بخشهایی که اغلب وبلاگنویسان حوزهی فناوری حوصلهشان از آن سر میرود! بخش «تجاری مایکروسافت» که مسئولیت بخشهایی چون آفیس 365 را بر عهده دارد، قرار است این تجارت را به کسب و کاری پرسود برای یاران بیل گیتس بدل نماید. از این گذشته، بخشهایی چون «سرور و ابزارها» که همچنان چندین میلیارد دلار برای آنها سودآوری دارد را میتوان دو بخش کلیدی درآمدزای مایکروسافت دانست.
در همین حال، بخش ویندوز علی رغم کاهش 14 درصدی فروش رایانههای شخصی همچنان درآمد ثابتی را برای آنها به همراه داشته است. شخصاً نقدهای گوناگونی را از تحلیلگران اقتصادی مختلف مطالعه کردهام. برخی از آنها معتقدند که ردموندیها تا حدی همه را بازی میدهند و با قرار دادن آمار فروش تبلت سرفیس خود در بخش ویندوز به نحوی صحت و سقم آمار را زیر سوال بردهاند.
اما استراتژی مایکروسافت برای ویندوز چیست و آنها به چه نحوی خواهند توانست به یک شرکت ارائه دهندهی «ابزار و خدمات» تبدیل شوند؟ احتمالاً بسیاری از شما از نحوهی اجرای چنین استراتژی، نگرانی خود را ابراز خواهید داشت و میزان موفقیت آن را زیر سوال خواهید برد.
از سوی دیگر اپل، از نظر ظاهری، کسب و کارش نسبت به رقیب سنتی در جایگاه بهتری است و آنها با کسب منافع گوناگون از انواع محصولات محبوب، بار خود را بستهاند! اما جالب اینجاست که در همین دورهی زمانی سه ماههی نخست که سود مایکروسافت 19 درصد افزایش یافته، اپل با افت 18 درصدی دست و پنجه نرم کرد.
جای هیچ شک و شبهه نیست که اپل تعداد بیشتری از گوشیهای آیفون و اپل را به فروش میرساند، اما همانطور که مدیرعامل این شرکت، تیم کوک اذعان میکند، «میپذیریم که آهنگ رشد شرکت کند شده و حاشیهی سودمان نسبت به مدت مشابه سال گذشته کاهش یافته است».
در بازارهای توسعهیافته، اپل به استادی تمام در برابر برنامهی خود که فروش محصولات گرانقیمت و با حاشیهی سود بالا برای خریداران متمول است، ظاهر شده، اما شواهد حاکی از آن است که این بازار اشباع شده است. در همین راستا تیم کوک اذعان میکند که «ما نمیتوانیم مواردی چون نرخ برابری و اقتصادهای جهان و حتی برخی هزینههای تحمیلی را نادیده بگیریم». اگر اپل به دنبال کسب سود بیشتر با همین محصولات فعلی است، باید به دنبال راضی کردن خریدارانی برود که بودجهی کمتری برای خرید دارند و به همین خاطر آنها باید به دنبال بازارهایی باشند که محصول 618 دلاری چون آیفون حرف چندانی برای گفتن در آن ندارد.
اما آیا اپل محصول نوآورانهی دیگری در آستین دارد؟ واقعیت اینکه پذیرش محصولات فانتزی چون ساعت یا تلویزیون هوشمند نمیتوانند نقطهی عطفی برای آنها باشد و تجربهی آیفون یا آیپد را تکرار نمایند. شاید سود آنها در ارائه خدمات باشد؟ برای نمونه سود حاصل از iTunes و دیگر سرویسهای نرمافزاری اپل در سه ماههی گذشته چیزی در حدود 30 درصد بوده است. اما همچنان که این گزارش نشان میدهد، این سود حاصل از محصولی جانبی ابزارهای iOS است که در نهایت چنین منفعتی را برای آنها در پی داشته است.
این افزایش سود، اساساً به دلیل رشد و گسترهی نفوذ iTunes است که این موضوع نیز حاصل از افزایش تعداد دستگاههای مبتنی بر iOS میباشد که به نحوی از این برنامه و محتوای دیجیتال آن استفاده میکنند، موضوعی که در نهایت به افزایش فروش خالص برنامه و محتوای دیجیتال موجود در آن ختم میشود.
اما در بیرون iTunes، اپل هنوز نتوانسته خدمات شایستهای به مشتریان خود ارائه نماید و به همین واسطه نتوانسته بازار بزرگ خدماتی را برای خود دست و پا کند. پس نمیتوان این گزینه را موردی قابل توجه برای افزایش سود آنها به شمار آورد.
در واقع، این تمایز اساسی بین مایکروسافت و اپل است. در حالی که بالمر در یکی از بخشهای شرکت که ارائه دهندهی یک چهارم درآمد است با چالشی اساسی روبروست، سایر بخشها با رشد مداوم همراه هستند و در خارج از حوزهی بازار گجتها، توانستهاند خود را اثبات کنند. از سوی دیگر، اپل بسیار خسته کننده و قابل پیشبینیتر از گذشته شده است.
در حقیقت این آمار و ارقام نشان دادند که دیگر اپل شرکتی نیست که رشد سرسامآوری را در حوزهی فناوری از آن خود نماید؛ مگر اینکه شاهد تغییرات محسوس و اساسی در استراتژیهای این شرکت باشیم. اپل بیشتر شبیه یک گاو پول ده شده که صدها میلیارد دلار را به جیب سهامدارانش روانه ساخته است. از سوی دیگر میتوان توصیف دقیقتری از کارایی مایکروسافت در دوران بالمر ارائه داد و با توجه به تمامی موانع موجود در بازار و مشکلات اقتصادی، هر دوی این مدیران را همچنان افرادی لایق به شمار آورد. به طور خلاصه، بدون در نظر گرفتن نمودارهای بالا و پایینروندی بازار، هر دوی این شرکتها خوب ظاهر شدهاند و به نظرم این دو مدیرعامل، تا اطلاع ثانوی در مسند قدرت باقی بمانند. نظر شما در این باره چیست؟